معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

مسابقه جشنواره ني ني وبلاگ

به نام آنكه تكيه برنام او غروري است جاودانه   باسلام خدمت همه دوستان ، خانواده معين تصميم گرفتن همگي توي اين جشن بزرگ شركت كنن و هر كدوم يه خلاقيتي توي اين جشنواره نشون بدن ..... كاري كه مامان واسه ني ني وبلاگ كرد اينه :   بعدشم باباجون واسه ني ني وبلاگ از زبون من شعر گفت : ني ني وبلاگ هميشه                          تو دل ما بچه هاست مامان و بابامونو                    &nb...
9 دی 1390

اومدن عمو حسين و مهموني مامان

بالاخره بعداز عمري خانواده بابا بهمون افتخار دادن و امدن خونه ما ، حسابي جاتون خالي بود . عموحسين از بجنورد اومده بود براي همين معين كوچولو به عمو حسين تأكيد كرده بود كه يه شب بياين خونه ما تا من با سامان بازي كنم تا اينكه تصميم گرفتيم سه شنبه همه رو دعوت كنيم تا معين كوچولو هم خوشحال بشه و بال دربياره چشمتون روز بد نبينه آخه هميشه معين ساعت پنج تا هفت مي خوابه ولي متأسفانه روز مهموني هر كاري كردم نخوابيد و كلي مامان و باباش رو اذيت كرد و نمي گذاشت كارهاشون رو انجام بدن ، همش مي گفت بياين دكتر بازي و ... تا اينكه من شام درست مي كردم و معين و باباش مي خواستن جارو كنن هر چي گفتم شما ها برين خريد اونا دوست داشتن به من كمك كنن ولي ...
6 دی 1390

ماجراي شب يلدا و رفتن به بجنورد

سلام دوستان ، حالتون چطوره ، حسابي دلم براتون تنگ شده بود ، ولي بخاطر مشغله كاري نمي تونستم وبلاگ معينم رو آپديت كنم ، ولي به وبلاگ همه تون سر مي زدم مخصوصا به همراه معين كوچولو شب يلدا حسابي خوش گذشت جاتون خالي بود ما دو شب را به عنوان شب يلدا جشن گرفتيم شب اول كه خونه عمه خانوم ( مامان امين آقا ) بوديم خيلي خوب بود همه بودند : آقارضا و طاهره خانوم و ناصر و علي ، دايي حسين و زن دايي ، مريم و مهدي . امين آقا و فاطمه خانوم و محمدجواد . معين و مامان و باباش و عمو حسن كه همه مهمون عمه خانوم شديم معين حسابي با محمدجواد و مريم و علي بهش خوش گذشت جاتون خالي شام چلوكباب كوبيده با كلي آجيل و ميوه و شيريني خورديم و حسابي معين با بچه ...
3 دی 1390

معین و محرم سال 90

دوستان جای شما خالی بود تاسوعا و عاشورای امسال , با معین کوچولو رفتیم گناباد , حسابی جای شما خالی بود آخه هرسال آقاجون اینا مراسم تعزیه خوانی دارند و محمدجواد هم نقش سکینه رو ایفا می کنه . امسال محمدجواد واقعا محشر بود تا شروع کرد همه ملت دوربین ها شون رو به طرفش گرفتن و اشک همه رو درآورد . حسابی همه رو سرفراز کرد . خلاصه هر چی ازش بگم کم گفتم خیلی خیلی نقشش رو خوب اجرا کرد محمدجواد جان دمت گرم . امیدورام همیشه بهترین نقش های زندگیت رو اجرا کنی . دوستت داریم اینم هدیه ما به محمدجواد جان , یک گل قشنگ   معین کوچولو هم که نامردی نکرد و از سر صبح نق زد که من میخوام بغل مامانم باشم و خیلی کم پیش آق...
26 آذر 1390

كد 121 - كد شركت در مسابقه ني ني وبلاگ

  سلام دوستان ، کد وبلاگ معین واسه مسابقه نی نی وبلاگ 121   يادتون نره ، اگه خوشتون اومده به معين كوچولو رأي بدين .     ممنون   راستی نحوه رای دادن به شرح ذیل است : هر نفر باید به سه نفر که هر کدوم کد سه رقمی داره باید از طریق پیامک که یکم دی ماه شماره اش اعلام میشه رأی بده , پایان رأی گیری نهم دی ماه می باشد و دهم دیماه برندگان مشخص میشن تازه مدیر محترم سایت قوانین زیر را برای رأی دادن عنوان نموده است : هر شماره موبایل تنها یکبار مجاز به ارسال پیامک می باشد. هر رای دهنده حتما باید به سه نفر...
22 آذر 1390

عکس گرفتن از معین کوچولو و کارهای جدیدش

قبلا معین رو آتلیه برده بردم تا ازش عکس بگیرم و راضی نمی شد تا بره توی آتلیه و هر چی بهش می گفتم گریه می کرد تا اینکه یک بار توی نمایشگاه بین المللی ازش یک آتلیه درست کرده بودند و همه بچه ها عکس می گرفتن و معین هم قبول کرد تا ازش عکس بگیرن و الان چاپ شده و بعدا توی وبلاگ می گذارم تا اینکه دفترچه بیمه اش تمدید نداره وقتی خواستم تمدید کنم گفتن باید عکس داشته باشه بالاخره رفتیم عکاسی و ازش عکس ٤*٣ گرفتیم و بعدا آماده میشه تا اینکه اونجا آتلیه کودک رو دید و همش می گفت بریم با اسباب بازیها ازم عکس بگیریم و با ناراحتی از عکاسی اومد بیرون ؛   حالا ما تو کفه این بچه موندیم یه بار گریه میکنه عکس نگیر؛ یه بار گریه میکنه عکس بگیر ...
5 آذر 1390

شيرينكاريهاي جديد

    واي چند روز پيش داشتم ماكاروني درست مي كردم كه گفت منم ميخوام كمك كنم گفتم باشه پس من مواد رو درست مي كنم شما هم ماكاروني ها رو تيكه كن گفت باشه باورتون نميشه در عرض 30 ثانيه كه مواد رو هم ميزدم برگشتم ديدم كف آشپزخونه پر شده از خورده هاي ماكاروني و همه رو ريخته كف آشپزخونه ، به مدت يك ساعت كه كف آشپزخونه رو تميز مي كردم     داشتم تلويزيون نگاه مي كردم كه ديدم ازش خبري نيست رفتم تو آشپزخونه كه چشمتون روز بد نبينه ديدم كف آشپزخونه پر شده از پودر كاكائو و نخود و لوبيا و لپه و حسابي خوش ميگذره بهش و با دستش همه رو پخش مي كنه و كلا فرشم داغون شده بود نمي دونستم بخندم يا گريه كنم شاي...
3 آذر 1390

عکس های معین کوچولو

  این عکس رو با هم توی نمایشگاه گرفتیم . خودش اين عكس رو خيلي دوست داره     عكس 4*3 براي دفترچه بيمه ، آخه پسرم ، مرد شده ديگه بايد دفترچه اش عكس داشته باشه اين عكس اشانتون     اينم 4*3   قربون خودت با کبات هات بشم که همش میگی کبات بخوون , دوستت دارم قلب مامان جدیداً بهش می گم , پسر مامان دارم من , خودش می گه شاخه نبات دارم من , قند عسل دارم من حرفهای من رو زودتر از خودم میگه شعرهای زیر رو هم قاطی پاطی میگه مثل آقا پلیسه زرنگه , لی لی حوضک , این پسره اینجانشته ...
1 آذر 1390