معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

کارهای شش ماه اول معین روی تقویم مامان

عزیز دلم توی 9 دی 88 , دور می زنه یعنی 360 درجه روی فرش می چرخه وقتی به شکم نشسته , 360 درجه روی فرش می چرخه و دور می زنه ( مثل دایره توسط پرگار ) قلب مامان توی 12 بهمن بر عکس می شه چرخش 360 درجه یعنی به پشت میشه و دوباره روی شکم میاد. جیگر مامان 22 بهمن اولین دندون نازش نیش زد 23 بهمن هم پامو پشتش میزارم خودشو جلو می بره ( عزیزم چقدر عجله داری ) 27 بهمن وقتی دستم رو به دهانش می زنم صدا درمیاره ( آآآآآآآآآ..... ) 8 اسفند اِه میگه وقتی میخواد دعوا کنه میگه اِه اِه 11 اسفند توی اصفهان ( مأموریت مامان ) واکسنشو رو زدیم اونم عجب ماجرایی داشت 12 اسفند دست می زنه و خرگوشک موشک موشک می کنه 15 اسفند بابا بابا با می گفت 16 ...
25 تير 1390

خلاصه ای از زندگی معین تو شش ماهه اول زندگیش

از موقعی که معین تو شکمم بود دانشگاه قبول شدم تو دوران حاملگی با معین سرکلاسهای ترم اولم می رفتم بعد که معین بدنیا اومد بیست روز مونده بود که ترم دومم شروع بشه چه دورانی داشتیم ، ترم دوم در واقع من مرخصی زایمان بودم و سرکار نمی رفتم ، همه کلاسهام از ساعت ١٤ به بعد بود هر روز معین جون رو ساعت ١٢ با خودم بر میداشتم و به خونه مامان و بابای همسرم می بردم در حقیقت اونا خیلی بهم لطف داشتن ، کلاسهام معمولا ساعت ٧ بعدازظهر تموم میشد با عجله میومدم خونه تا معین رو ببینم شاید بیشتر راه رو می دویدم دوران خیلی سخت و پرخاطره ای بود به لطف معین همیشه شاگرد دوم می شدم تا اینکه کلاسها و امتحانات ترم دومم تموم شد و در واقع شش ماه تموم شد و آغاز سختی های بیشت...
20 تير 1390
1