شيرينكاريهاي جديد
واي چند روز پيش داشتم ماكاروني درست مي كردم كه گفت منم ميخوام كمك كنم گفتم باشه پس من
مواد رو درست مي كنم شما هم ماكاروني ها رو تيكه كن گفت باشه باورتون نميشه در عرض 30 ثانيه
كه مواد رو هم ميزدم برگشتم ديدم كف آشپزخونه پر شده از خورده هاي ماكاروني و همه رو ريخته كف آشپزخونه ، به مدت يك ساعت كه كف آشپزخونه رو تميز مي كردم
داشتم تلويزيون نگاه مي كردم كه ديدم ازش خبري نيست رفتم تو آشپزخونه كه چشمتون روز بد نبينه
ديدم كف آشپزخونه پر شده از پودر كاكائو و نخود و لوبيا و لپه و حسابي خوش ميگذره بهش و با دستش
همه رو پخش مي كنه و كلا فرشم داغون شده بود نمي دونستم بخندم يا گريه كنم شايد بگم تميز
كردنش سه ساعت طول كشيد
ميخواستيم ناهار بخوريم كه وقتي ماست رو كشيدم ظرف ماست رو روي اپن گذاشتم گفتم چون معين
ماشين بازي ميكنه با كاميونش بهش نزنه و همه رو بريزه ، مشغول خوردن ناهار بوديم كه يك صدايي اومد
، باورتون نميشه از روي مبل رفته بالا و ميخواسته كمك كنه و ظرف ماست رو بياره سر سفره و چون سنگين بوده از دستش ول شده و همش ريخته بود روي فرش ، حالا بنظر شما غذا خوردن چه مزه اي داره