مسافرت یک هفته ای و تبریک عید قربان
سلام دوستان , شرمنده که چند وقت نبودم , جاتون خالی , یک هفته رفتیم مسافرت , البته به هوای تهران و سرزدن به آقاجون و عزیز مرخصی گرفتیم ولی آخرش سر از گناباد در آوردیم , آخه عزیز بعد از کلی تحقیق واسه مریضی اش بالاخره یک دکتر خوب توی گناباد پیدا کرد و اصرار کرد که من باید پیش اون عمل کنم و مجبور شدیم بریم گناباد تا عزیز تنها نباشه حالا از گناباد بهتون بگم , هوا اولش خوب بود ولی بعدش خیلی سرد شد و عزیز عمل کرد و مامان مجبور بود همش پیش عزیز باشه و منم ( معین کوچولو ) حسابی دم در بیمارستان بابامو اذیت می کردم , دایی محمدرضاهم اومد هم خوب بود و هم سخت روز بعد عمل دیگه عزیز بهتر شده بود و مامان کم به عزیز سر می زد و اون روز رفتیم خ...