خاطرات آبان ماه عزیز دل مامان
روز اول آبان عازم گناباد شدیم وقتی رسیدیم گناباد عزیزدلم به یک تفنگ آب پاش و سوت توپی گیر داد که بابارضا براش سوت رو خرید ولی تفنگ رو نخرید اونم بخاطر تفنگ خیلی ناراحت شد و همش اذیت می کرد بالاخره رفتیم خونه عزیز و هیئت اومدن دم در خونه و ما شیرکاکائو و کیک پخش کردیم و ظهر توی هیئت استامبولی خوردیم و بعدازظهر هم سرخاک رفتیم و اونجا بلغور گنابادی خوردیم و شب هم آبگوشت می دادن که ما نرفتیم . روز دوم آبان رفتیم خونه عمه آقارضا و اونجا صبحانه خوردیم , معین کوچولو هم با آقاجون و عموحسن رفت تا واسه مراسم تعزیه خوانی آماده بشه اتفاقا خداروشکر مراسم به خوبی و خوشی برگزار شد و محمدجواد و سامان و معین نقشهاشون رو خیلی قشنگ اجرا کردن بعدازظهر هم عازم م...