معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

رفتن به استخر

1394/6/21 23:39
298 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه وقتی از سرکار اومدم خونه , بابارضا گفت من و امین آقای و عمو حسن و محمدجواد و معین میخوایم بریم استخر , منم خیلی خوشحال شدم آخه این اولین تجربه استخر رفتن معین بود و همش به بابارضا گفتم خوش به حالت که میخوای معین رو ببری استخر آخه من دوست دارم ببینم که توی استخر چیکار میکنه , خلاصه امین آقا اومدن دنبالشون و جیگرطلاها رو بردن , منم شام درست کردم و واسه خودم آهنگ گوش میدادم و کتابهای آقا معین رو جلد کردم و کلی کار کردم که رضا و معین کوچولو برگشتن و از توی راهرو می گفتن وای ما گرسنه مونه , شام میخوایم و منم زود شام آوردم و کلی غذا خوردن بعدش شروع به تعریف از استخر کردن , بابایی گفت معین عاشق جکوزی شده بوده و همش دوست داشته توی جکوزی باشه , معین هم گفت رفتیم سونا و اونجا یه عالمه بخار داشت برای همین من اومدم بیرون و کلی از خاطرات استخر گفتن , خدارو شکر که بهشون خوش گذشته , البته یه کم دیر اومدن و من کم کم داشتم نگران می شدم

پسندها (1)

نظرات (0)