معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

جشن شکوفه ها

1394/6/31 23:36
490 بازدید
اشتراک گذاری

سی و یک شهریور ماه یعنی روز جشن شکوفه ها مرخصی گرفتم و بهمراه فرشته کوچولو آماده رفتن به مدرسه شدیم , اولش صبحونه خوردیم و لباسهامون رو پوشیدیم و رفتیم مدرسه , توی مدرسه بهشون کلاه های قشنگی دادن که سرشون گذاشتن بعدش صف بستن و یه خانوم مهربونی یه قصه قشنگ از مدرسه و معرفی پرسنل مدرسه گفت بعدش بچه ها با صف رفتن توی کلاس و مامان ها هم بهمراه بچه ها رفتن توی کلاس , هر کدوم از بچه ها جاشون مشخص بود با معین جاشو پیدا کردیم . معلم مهربونش, کلاس رو حسابی قشنگ کرده بود و میزهاشون رو خیلی قشنگ چیده بود. کلی توی مدرسه بهمون خوش گذشت . خانم علیزاده بچه ها رو به صف کرد و طی یه گردش علمی کوچیک تمام مدرسه رو به بچه ها نشون داد البته از دو تا بچه های پارسال هم کمک گرفته بودن و اونا زحمت کشیده بودن بهمراه مامان هاشون اومده بودن و بچه ها رو راهنمایی می کردن. آخرش هم دفتر شکوفه هاشون رو هدیه گرفتن و مراسم تموم شد

بعدش معین گفت مامان پیاده بریم و با هم پیاده روی کردیم و توی راه کلی باهم صحبت کردیم و برای فرشته جون جایزه خریدم و رفتیم پارک و توی پارک سرکوچه آقاجون کلی با هم بازی کردیم بعدش موقع نماز شد و با هم رفتیم مسجد و نماز جماعت خوندیم البته معین اونجا با سه تا از بچه ها دوست شد و همش شیطونی و تفنگ بازی می کردن که صدای همه رو در آورده بودن

بعدش با هم رفتیم خونه و غذای موردعلاقه جوجه کوچولو یعنی قورمه سبزی رو درست کردم و با معین کوچولو بازی کردم و ناهار خوردیم . بعدش واسه شب شام درست کردم که بابارضا اومدن و ماجرای امروز رو براش تعریف کردیم .

 

پسندها (1)

نظرات (0)