سال تحويل 1391
اميدوارم عيد همگي دوستان مبارك باشه ؛ امسال ما هفت سين جديد و قشنگي نداشتيم آخه با توجه به مسافرتي كه پيش اومد اكثريت كارهام موند ، وقتي رسيديم مشهد ، ديگه بابارضا رفت سركار و تا ساعت 20 روز دوشنبه يعني شب قبل از سال جديد نيومد و وقتي كه اومد اونقدر خسته بود كه ديگه نميشد بگيم بريم خريد كنيم ، معين كوچولو هم همش دلش مي خواست همه چي رو بهم بريزه ، آقاجون و عمو حسين و خاله ها اومدن مشهد ، البته اونها سال تحويل رفتن حرم امام رضا ، من و رضا هم با هم سر سفره بوديم و معين و محمد امين هم خوابيده بودن و سال جديد آغاز شد ، موقع سال تحويل خيلي لحظه قشنگيه ، اينم سفره هفت سين
بعدش معين رو بيدار كرديم و بوسش كرديم و لباس هاشو پوشيديم و محمدامين هم آماده شد كه بريم خونه آقاجون و ماماني كه خاله و آقاجون تهران هم از حرم اومدن و همگي با هم رفتيم خونه ماماني ، بعدش از اونجا رفتيم به ديد و بازديد عيد مثل خونه آقاي نصيري ، خاله ها و عمه و عمو و ....
خيلي فشرده بود و حسابي خسته شديم شب براي شام اومديم خونه ماماني و بعدش رفتيم خونه ، معين هم كه خوابش نميومد ولي من حسابي خسته بودم و مسواك زديم و به سختي خوابونديمش