9 سالگي پرفسور كوچولو
امسال به درخواست آقا آقاها قرار شد دو تا تولد بگيرم گفتم چرا گفت دوست دارم يه تولد كوچولو توي كلاس فوتسالم بگيري ، يه تولد ديگه هم توي خونه با دوستاي مدرسه ام . گفتم باشه بازم ببينم تا شرايط چي پيش بياد پس فعلا نقد رو بچسبيم و تولد توي كلاس فوتسال رو بگيريم
اتفاقا 10 شهريور ، شنبه بود كه فرشته كوچولو كلاس داشت براي همين مرخصي گرفتم و با هم رفتيم يك كيك خوشگل و تازه با شمع خريديم و راهي كلاس فوتسال شديم ، بعداز تمرين و مسابقه ، نوبت به برگزاري جشن تولد بود ، بچه ها كه از ماجرا باخبر بودن يواش كنار ديوار قايم شدن وقتي كه معين كفش هاشو در آورد و كفش هاي ديگه اش رو پوشيد و وارد سالن شد همه با هم جيغ و دست و هورا كشيدن و گفتن : تولد ، تولد ، تولدت مبارك و بغلش كردن ، معين هم حسابي خوشحال شد
اتفاقا چون بچه ها زياد بودن ، خانم قاسمي رو براي كمك به سالن آوردم و بچه ها شعر تولد رو خوندن و معين شمع رو فوت كرد و كيك رو برش زد ، خلاصه يه تولد كوچولو و قشنگ گرفتيم
بعدش خانم قاسمي كيك رو براي بچه ها تقسيم كرد و به همشون كيك داد ، بعضي هاشون كه خيلي تپل بودن ميگفتن ، كيكش خوشمزه اس ، اندازه هيكلمون بهمون كيك بدين و بازم از خانم قاسمي كيك مي گرفتن ، معين حسابي خوشحال بود و بهش خوش گذشت.
خداروشكر ، همونطور كه ميخواستم شد و به همه ي بچه ها خوش گذشت