معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

اول مهر سال 97

1397/7/3 10:04
475 بازدید
اشتراک گذاری

خدايا شكرت      خدايا شكرت      خدايا شكرت     كه باز توفيق همراهي شدن با معين رو توي اول مهر بهم دادي

طبق سنوات گذشته اول مهر رو مرخصي گرفتم تا كنار عزيز دلم باشه ، فرشته كوچولو از سه هفته قبل واسه رفتن به مدرسه لحظه شماري ميكرد و همش ميگفت كي مدرسه شروع ميشه ، واسه اول مهر هم گفت اگه نميتوني مرخصي بگيري اشكال نداره من بزرگ شدم ، خودم ميرم ، گفتم بله كه بزرگ شدي ولي من خودم خيلي دوست دارم كه باهت باشم

با هم راهي مدرسه شديم و توي مدرسه بلافاصله از من جدا شد و پيش دوستاش رفت و با هم صف بستن و همش توي صف شيطنت مي كردن بعد از زير قرآن رد شدن و به كلاسهاشون رفتن ، منم به كلاسش رفتم و لوازم التحريري كه خريديم رو تحويل معملش دادم ، بعد ازش عكس گرفتم و بهش گفتم كه من برم ، گفت آره برو خيالت راحت و با معلمش خداحافظي كردم ، رفتم خونه و براش غذاي مورد علاقه اش كه ماكارانيه درست كردم ، البته براش بستني و خوراكيهايي كه دوست داره مثل شيركاكائو و ... خريدم و بعدش رفتم دنبالش و به راننده سرويس اش گفتم كه امروز خودم مي برمش و رفتم كلاسش كه بلافاصله خانومش باهش يك دست مردونه ( بزن قدش ) داد و سپردش به من .

بهش گفتم با اتوبوس يا پياده ، گفت پياده و توي راه همش از مدرسه و قوانين خانومش تعريف كرد و از طرز حرف زدنش معلوم بود كه حسابي خانم دهقان رو دوست داره . بعدش با هم به دو تا لوازم التحريري رفتيم و براش يك ليوان كتابي ، يك دفترچه يادداشت نوار كاستي ، و يك پد توپي گرفتم و راهي خونه شديم

توي خونه هم كلي از مدرسه و كارهايي كه كرده بودن؛ تعريف كرد و حسابي بهش خوش گذشت .

خداروشكر ، عزيز دلم ، انشاا... هميشه به درس و مدرسه علاقه داشته باشي و مثل من عاشق درس خوندن باشي

دوستت دارم ، قدر ستاره هاي آسمون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)