رفتن به خونه حسن آقا و خاله خدیجه
هفته شلوغی داشتیم از اول هفته میخواستیم بریم خونه حسن آقا تا اونا رو ببینیم ولی فرصت پیش نمیومد بالاخره روز چهارشنبه رفتیم خونه شون , خاله هم حسابی زحمت کشیده بود و واسه مون شام درست کرد, خوشبختانه زینب خانوم و مجید آقا هم بودن و همگی دور هم بودیم , معین کوچولو هم حسابی با سمیه جوون بازی کرد , اونم انواع و اقسام بازی ها , خاله بازی , فوتبال , والیبال, موبایل و کلی بازیهای مختلف . آخرش هم حسن آقا واسمون آب طالبی درست کرد , معین هم که حسابی عاشق طالبیه , دولیوان خورد بعدش که بازم تعارف می کردن من گفتم بسه , دیگه ترکیدیم . معین کوچولو هم بلافاصله گفت من نترکیدم بازم میخوام آخه من طالبی دوست دارم و حسن آقا کلی خندید برای همین دو تا طالبی کوچیک به معین داد و گفتن که اینارو ببر خونه بخور که دل درد نشی, معین هم بدون هیچ تعارفی گفت باشه ممنون. خلاصه تا دیروقت اونجا بودیم و ساعت 12 شب ازشون خداحافظی کردیم و راهی خونه شدیم.