معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

اومدن خاله زهرا به مشهد

1394/5/13 6:36
452 بازدید
اشتراک گذاری

بعدازظهر وقتی که از کلاس قرآن و نقاشی اومدیم , خاله زهرا بهم زنگ زد که متأهل شده و با همسرش اومده مشهد . منم حسابی خوشحال و غافلگیر شدم , بابارضا بیرون از خونه کار داشت و مجبور بود که بره بیرون. منم به خاله زهرا گفتم بیاین خونه ما که دور هم باشیم ولی مهمون مهربون ما قبول نکرد و گفت قرار بزاریم که همدیگه رو بیرون ببینیم برای همین ساعت 9 در خونه قرار گذاشتیم , بابارضا هم ساعت 8:30 رسید خونه , اتفاقا خاله زهرا با همسرش آقا احسان ساعت 9 اومدن و همگی با هم رفتیم رستوران ملکوت , انصافا خیلی جای خوب و تمیز و قشنگیه و خاله زهرا حسابی از جاش خوشش اومد , شام اونجا بودیم و معین هم حسابی خوش زبونی کرد و حرفهای قشنگ قشنگ زد , بعداز شام همگی با هم رفتیم طرقبه و یه کم راه رفتیم و بستنی و آب هویج خوردیم و بعدش خاله زهرا رو رسوندیم هتل قصر . معین همش میگفت بیاین خونه ما و اونا هم قول دادن که دفعه بعد بیان تهران , حتما بیان خونه ما و معین کوچولو هم قبول کرد ولی چون دیروقت شده بود و ساعت 1:30 بود, عزیز دل مامان, توی راه برگشت توی ماشین خوابید . خاله زهرا هم زحمت کشید و برام یه هدیه خیلی قشنگ و با ارزش آورد .

خاله زهرا و آقا احسان , به ما که حسابی خوش گذشت انشاا... به شما هم خوش گذشته باش و زود زود بیاین مشهد و به ما سر بزنید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)