سهل انگاري مامان و بابا
عزيز دلم ، منو ببخش ، بخاطر بي تجربگي باعث شدم دندونهات خراب شه ، دوباره بردمش پيش دكتر ، آقاي دكتر گفت بيار بيمارستان تا بيهوشش كنم و دندونهاش رو بكشم ، شما نبايد ميذاشتين كه از شب تا صبح ، سينه تو دهانش باشه ، خيلي بخاطر دندونهاي قشنگت اذيت شدي .
باهم يه روز پنجشنبه سوار اتوبوس شديم و رفتيم پارك كوثر ، اونجا سرگرم سه تا كلاغ شده بودي و همش مي گفتي كه كلاغا بياين پيش معين ، معين شمارو دوست داره
عزیز دلم همش دستش تو دهنشه آخه دندونهاش درد می کنه
عزيزدلم ، هر شب مسواك و دهان شويه ميزنه ، شايد يه كم از درد دندونش كم بشه ، قربونت بشم الهي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی