دكتر رفتن آقا معين
فرشته كوچولوي مامان چند وقته به خودش ميگه آقا معين ، هوا چند روزه سرد شده معين كوچولو خيلي گرماييه منم غافل از اينكه هوا سرد شده ، شبها بدون پتو ميخوابوندمش الان يه كم سرماخورده براي همين ديروز بردمش دكتر ، البته پيش خانوم دكتر ، محمدامين هم سرماخورده بود اول اون رفت و معين داشت بهش نگاه مي كرد خانوم دكتر گوش هاشو نگاه كرد بعد گلوشو نگاه كرد و وزنش كرد ، معين كاملا دقت مي كرد بعدش نوبت معين شد معين روي پاي من بود و خانوم دكتر گفت بزار گوشتو ببينم معين هم بدون گريه و مخالفت ، گوشش رو نشون داد و گلوشو نشودن داد ، من غافلگير شدم آخه اولين باري بود كه مخالفت نمي كرد و با خوشحالي از مطب خانوم دكتر اومد بيرون و با هم رفتيم داروخانه البته تو راه افتاد زمين و يه كم گريه كرد و منم براش يه كتاب از داروخانه خريدم وحسابي خوشحال شد بعد با عزيز و آقاجون و بابا و محمدامين رفتيم خونه . حسابي برام غافلگير كننده بود