ماه مبارك رمضان سال 97
امسال توي ماه مبارك ، تعطيلات خوبي بهمون خورد كه من و معين ، بابارضا رو مجبور كرديم كه بريم تهران ، هر چي بابارضا گفت روزه هام خراب ميشه ، ما اصرار كرديم كه آخه ديگه اين تعطيلات پيش نمياد ، خلاصه عازم تهران شديم و حسابي بهمون خوش گذشت ، البته من كه روزه ميگرفتم ولي چون خيلي اين ور، اون ور مي رفتيم ، زياد چيزي متوجه نمي شدم
عمو حسن رو هم توي تهران ديديم و عزيز دلم حسابي خوشحال بود
همش با محمد مهرداد بازي مي كرد و آقاجون رو مجبور به بردن به پارك مي كرد
اتفاقا اولين شب قدر توي تهران بوديم و خانوادگي با مداحي آقا رضا قرآن به سر گذاشتيم و حسابي دلهامون معنوي شده بود . اين قدر سميه و نازنين و بقيه خوششون اومده بود كه همش به آقا رضا مي گفتن كاش اون شباي ديگه هم شما ميبودين ، شما قشنگ تر از مسجدها و تلويزيون ميخونيد.خدا حاجت دل همه رو بده، الهي آمين
تعطيلات خوبي بود و به خير و خوشي به مشهد برگشتيم