رفتن به كارالند
چند وقت بود كه تصميم داشتم معين رو به كارآلند يا همون سرزمين مشاغل ببرم ، آخه تحقيق كرده بودم و به سن اش ميخورد
و براش از اونجا تعريف كرده بودم ، خودشم خيلي دلش ميخواست
بالاخره روز يكشنبه ساعت 15 عزيز دلم رو اونجا بردم ، اتفاقا فقط به سن بچه هاي هفت يا ده سال ميخورد، آخه مشاغل رو خاله ها به بچه ها توضيح مي دادن و به درد بچه هاي كوچيك نميخورد
روز خيلي خوبي بود و معين اول به بانك شهر رفت و چك اش رو پشت نويسي كرد و اون رو وصول كرد بعد با كاروهايي كه داشت شغل هاي خلباني ، آموزش رانندگي ، آتش نشاني ، باغباني ، اتاق عمل ، دندانپزشكي، كلانتري، كارگاه هنري و خلاقيت ، سوپرماركت ، آشپزي ، رانندگي رو تجربه كرد
توي آشپزي ، كاپ كيك پخت و خودش نوش جان كرد
توي آموزش رانندگي ، گواهينامه عكس دار گرفت
توي كارگاه خلاقيت ، تخم مرغ لاك پشت نينجا درست كرد
توي باغباني ، تخم شنبليله رو توي گلدون كاشت و با خودش آورد
توي كلانتري يه دزد واقعي رو گرفتن
توي دندانپزشكي ، آينه مربوط به دندانپزشكي و گواهي مربوط به دندانپزشكي گرفت
و حسابي بهش خوش گذشت . توي راه برگشت گفتم كدوم شغل رو بيشتر دوست داشتي گفت كلانتري و دندانپزشكي عالي بود ولي همه اش رو دوست داشتم ، دوباره منو ببر