اومدن عمه و امین آقا و محمدجواد
روز شنبه امین آقا با بابارضا کار داشتن و زنگ زدن که میان خونه ما , معین هم حسابی خوشحال شد و منتظر بود که عمه و محمدجواد و امین آقا بیان, خلاصه امین آقا اومد و معین هم کلی خوشحالی میکرد. ما هم به زور عمه و امین آقا رو واسه شام نگه داشتیم و معین هم کلی با محمدجواد بازی کرد و توی این فرصت کم , با محمدجواد هم فوتبال بازی کرد و هم کامپیوتر بازی کرد و هم با موبایل بازی کرد و دلش میخواست هزار تا بازی دیگه هم بکنه ولی وقت کم آورد , وقتی که عمه داشت میرفت کلی ناراحت بود و بهونه گیری می کرد که نرین , باشین تا میوه بخوریم , آخه جوجه کوچولو دلش میخواد همیشه خونه اش پر مهمون باشه. دوستت دارم عزیز دلم. انشاا... همیشه دلت بزرگ باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی