تعطيلات عيد سعيد فطر
تصميمات مختلفي براي اينكه تعطيلات عيد فطر رو چه جوري بگذرونيم گرفتيم يكي مي گفت بريم تهران ، يكي مي گفت بريم گناباد ، يكي گفت بريم بجنورد ، يكي هم گفت همين مشهد باشيم ، تصميم گرفتيم كه مشهد بمونيم تا اينكه فهميديم ، سامان چشم انتظار ماست و بالاخره قرار شد بريم بجنورد ، حسابي جاتون خالي بود چهارشنبه ساعت 4 صبح بيدار شديم و ساعت 5 صبح راه افتاديم به سمت بجنورد معين كوچولو خواب بود و ساعت 7 بيدار شد همش مي گفت تجا مي ريم يعني كجا مي ريم و ما هم براش توضيح مي داديم كه مي ريم پيش سامان تا اينكه بالاخره رسيدم بجنورد و بعداظهر رفتيم بازار و خيلي خوب بود ، شب اول معين خيلي موقع خواب اذيت كرد و انتظار داشت عمو حسينش كه تازه از سركار اومده نخوابه ، فرداش رفتيم بابا امان و پنجشنبه بازار ، واسه معين و سامان يه بره كوچولوي ناقلا خريديم در ضمن تولد معين گلم بود و عزيز و آقاجون و دايي و خاله سميه از تهران زنگ زدن و تولد معين رو تبريك گفتن ، همه اعضاي خونه هم تولد معين رو تبريك گفتن ، بالاخره روز جمعه به سمت مشهد به راه افتاديم و آقاجون تو بجنورد موند ، آخه دوست نداشتن سامان غصه بخوره .
بعدازظهر روز جمعه ، عمو حسين ( باباي نازنين ) اومدن خونه ما، واسه معين جايزه آورده بودن ، اگه بدونين چي بود ، يه چيز خيلي ناز ...
آره يه ميمون كوچولوي ناز بود كه موز دستش بود وقتي كه موزش رو مي گرفتي ، سر و صدا مي كرد و وقتي كه موزش رو مي دادي ساكت مي شد تا اينكه معين ، موز ميمون رو گرفت وقتي كه سروصدا كرد ، هول شد و دستش آبميوه بود و زود بهش داد ، فكر مي كرد به ميمونه هر چي بده اون ساكت مي شه
عمو حسين افتخار دادن به ما و شام رو پيش ما بودن ولي ديگه واسه ميوه نموندن و رفتن و معين كوچولو كلي گريه كرد كه عمو بمونه يا ما هم بريم پيش عزيز .