معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

معین در نمایشگاه بین المللی

با بابایی و معین کوچولو رفتیم نمایشگاه بین المللی خودرو , جاتون حسابی خالی بود معین خیلی گرسنه اش شده بود واسش یه ساندویچ صدف خریدم می خواست همش رو خودش بخوره اونجا همه بهش نگاه می کردن تا اینکه یه نفر از غرفه دارها بهش گفت عموجون ساندویچت رو می دی من بخورم و معین ساندویچش رو به طرفش گرفت اونم خندید و خیلی از معین خوشش اومده بود و به ناناز مامان ، یه توپ جایزه داد ...
12 مرداد 1390

لالایی مورد علاقه معین

لالا لالا لالایی ، قشنگ موطلایی لالا لالا معینم ، فرشته ای چه ماهی لالا لالا کوچولو ، لالا لالا بهارم لالا لالا لالایی ، عزیز دل مامانی معینه من چه ماهه ، فداش بشم الهی معینه من ستاره اس ، قشنگیو چه ماهی معینه من زرنگه , معینه من فرشته لالا لالا ستاره ، لالا لالا امیدم دوست دارم عزیزم ، عاشقتم یه عالم لالا لالا لالایی ، لالا لالا لالایی     ...
11 مرداد 1390

شیرین کاریهای معین کوچولو

معمولاً از صبح تا بعدازظهر که من از سرکار بیام با آقاجونش مشغول کارهای تعمیراتی و کارهای مکانیکیه، جملات رو خیلی قشنگ می گه نیاز به مترجم داره مثلا می گه پیچ می یخه یعنی پیچ می چرخه یا به آقاجون می گه آ جون یا به کوچولو میگه لولو یا خیلی کلمات جالبه دیگه .   همش روی شومینه یا دیوار نقاشی می کشه و وقتی که حواسمون نباشه کل لوازم آرایش رو از قبیل کرم و ... به در و دیوار می زنه کلا خیلی شیطونه چشمتون روز بعد نبینه چند روز پیش خوابیده بودم که دیدم یه عالمه لباس روم ریخته وقتی بیدار شدم دیدم آقا ، از من زودتر بیدار شده در کمد لباس ها رو باز کرده و همه لباسها رو ریخته روی من ، بعدش کلی بهم میخنده ، معین عاشق ماشین سواری تو الم...
9 مرداد 1390

واکسن های معین جون

واي وقتي ياد واكسن هاي معين میفتم نميدونم بخندم يا گريه كنم از دست واكسن زدن هاش, الان ديگه هيچ دكتري رو نمي پذيره وقتي وارد مطب دكتر يا داروخانه مي شيم همش مي گه بريم بدترين واكسن هاش واكسن دو ماهگي و 18 ماهگيش بود   خيلي عزيز دلم اذيت شد تا يه مدت نمي تونست پاشو تكون بده ولي با بقيه واكسن هاش تقريبا كنار ميومد حداكثر يه روز اذیت می کرد کلاً با هر واکسنی کنار نمیومد واکسن شش ماهگی شو تو اصفهان زدم بقیه واکسن هاش توی مشهد بود     ...
8 مرداد 1390

چكاپ كردن معين

دكتر معين جناب آقاي دكتر جمشيد يوسفيه ، خيلي دكتر خوبيه  از همون يك ماهگي معين رو اونجا مي بردم تا شش ماهگي هر ماه يك بار ، از شش ماهگي تا يك سالگي هر دو ماه يك بار و از يك سالگي به بعد تاريخ خاصي نداره و هر موقع كه مريضه يا مشكل خاصي پيش مياد اونجا مي برمش ، تا قبل از شش ماهگي معين خيلي دل درد مي شد و خيلي اذيت مي شد براي همين بيشتر مي بردمش دكتر . معين كوچولوي ما هميشه از وقتي كه وارد اتاق آقاي دكتر ميشيم تا لحظه اي كه ميخوايم بيايم بيرون گريه مي كنه ، كلا با دكترها مي يونه خوبي نداره  ولي آقاي دكتر با صبوري تموم به گريه هاي معين توجه نمي كنه و معايناتش رو انجام ميده اميدوارم هيچ ني ني مريض نشه تا بره دكتر . ...
8 مرداد 1390

اتوبوس سواری

 من و معین یک هفته اس اتوبوس سوار شدیم ، دلم می خواد اینطوری بیشتر با جامعه و اجتماع آشنا بشه اتوبوس سواری رو فعلا دوست داره با هم چند بار رفتیم پارک . پنجشنبه یعنی ٦ مرداد رفتیم پلیس +١٠ تا گواهینامه ام رو تعویض کنم , جاتون حسابی خالی بود , عزیز دلم خیلی اذیتم کرد همش تو بانک ، اعتراض می کرد که بریم ، یه آقایی لطف کرد و نوبتش رو بهم داد ، بعد به معاینه پزشکی رفتیم و کارهامونو با هم انجام دادیم ، تجربه خوبی بود .  
8 مرداد 1390