معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

خاطرات دندونهای معین

معین کوچولوی من خیلی زود دندونهاش در اومد ولی از نی نی هایی بود که دندونهاش خیلی اذیتش می کرد همش آب از دهنش می ریخت و خیلی کلافه بود  تا الان ١٢ دندونش در اومده دندونهای نیشش خیلی اذیت کرد ولی چون همش در حال شیر خوردنه حتی موقع خوابش، برای همین دندونهاش زود خراب شد خیلی زود دو هفته پیش برده بودمش دندونپزشکی     , اونجا آقای دکتر نوغانی بهش جایزه داد ولی معین طبق معمول از دکتر می ترسید و گریه می کرد و گفت دندونهاش بخاطر شیر خوردن خرابه و باید مسواک بزنه و دهانشویه استفاده کنه تا یه کم بزرگتر بشه وقتی که از درد نخوابید اون وقت بیاین تا دندونهاش رو بکشم  خیلی ناراحت شدم معین اصلا قبول نمی کنه مسواک بزنه ...
15 مرداد 1390

معین و محمدجواد و سامان ، تو پارک حجاب

جاتون خالی ، دیشب رفته بودیم پارک حجاب . اونجا خیلی خوش گذشت ، این سه تا قلقلی کلی با هم بازی کردن ، سرسره بازی ، آب بازی و ... منم طبق معمول هم پای اینا بازی می کردم . ...
14 مرداد 1390

معین تلاش می کنه تا خودش در خونه رو باز کنه

هر وقت از سر کار میام , میرم خونه آقاجون و معین کوچولو رو بر می دارم و میارمش خونه ، جدیداً یاد گرفته وقتی به خونه میرسیم می خواد خودش در رو باز کنه اینم یه چشمه از کار فرشته جون ! بعدش هم اگه رفته باشیم پارک که هیچ , در غیراینصورت باید با پشتی ها براش سرسره درست کنم تا عزیزدلم سرسره بازی کنه و اسباب بازیهاش رو از بالای پشتی به سمت پایین غل بده ولی وقتی میره بالای سرسره فرضی اش دیگه کسی جلو دارش نیست یا خودش یا با ماشیناش با سرعت بالا میاد پایین که بابارضا همش میگه اینکار رو نکنید خطرناکه منم که با بالشتها کلی حفاظ دورش برات درست میکنم , قربونت برم عزیزم ...
14 مرداد 1390

یه خاطره از قلب مامان

عزیز دل مامان وقتی کوچیک بود خیلی دوست داشت تعزیه خوانی کنه مخصوصا وقتی بهش بلندگو رو میدادن دیگه کسی جلودارش نبود همش می گفت بابا بیا . بابا بیا . به اصطلاح تعزیه خوانی می کرد البته لازم به توضیحه که از آقاجونش این خصلت ارثیه . چون آقاجون و عمو حسن از تعزیه خوانهای قدیمی هستن . باباشم خیلی دوست داره معین وقتی بزرگ شد یکی مثل حاج محمود کریمی بشه .       ...
14 مرداد 1390

مسافرتهایی که معین تا الان رفته

مسافرتهایی که عزیز دلم تا الان رفته ١- تهران ٢- اصفهان ٣- قم ٤- کردستان ٥- بجنورد ٦- گناباد فعلا جای دیگه ای یادم نیست اگه یادم اومد اضافه می کنم با مامانی و آقاجون و عمو حسن رفته بودیم تهران . این عکس رو تو برگشت به سمت مشهد ازت گرفتم اینجا مریض شده بودی و حوصله نداشتی . ...
14 مرداد 1390

معین فوتبالیست

معین از وقتی که خیلی نی نی بود و اصلا نمی تونست راه بره خیلی توپ رو دوست داشت و همه چی رو به توپ ربط می داد مثلا لامپ ، حباب صابون ، سنگ خیلی گرد و ... با هم مشغول توپ بازی بودیم که دیدم یه ژست کاملا حرفه ای گرفته منم زود ازش عکس گرفتم خدا وکیلی ببینین واقعاً فوتبالیسته . ...
14 مرداد 1390