شیرین کاریهای معین کوچولو
معمولاً از صبح تا بعدازظهر که من از سرکار بیام با آقاجونش مشغول کارهای تعمیراتی و کارهای مکانیکیه، جملات رو خیلی قشنگ می گه نیاز به مترجم داره مثلا می گه پیچ می یخه یعنی پیچ می چرخه یا به آقاجون می گه آ جون یا به کوچولو میگه لولو یا خیلی کلمات جالبه دیگه .
همش روی شومینه یا دیوار نقاشی می کشه و وقتی که حواسمون نباشه کل لوازم آرایش رو از قبیل کرم و ... به در و دیوار می زنه
کلا خیلی شیطونه چشمتون روز بعد نبینه چند روز پیش خوابیده بودم که دیدم یه عالمه لباس روم ریخته وقتی بیدار شدم دیدم آقا ، از من زودتر بیدار شده در کمد لباس ها رو باز کرده و همه لباسها رو ریخته روی من ، بعدش کلی بهم میخنده ،
معین عاشق ماشین سواری تو الماس شرقه !
بعد از مدتها در تاریخ ٤ مرداد سوار اتوبوس شدیم تا با هم بریم پارک نزدیک محل کار باباش ، تجربه خوبی بود براش ، خیلی از اتوبوس خوشش اومد وقتی بلیط را به آقای راننده داد آقای راننده بهش گفت مرسی عموجون ، وقتی معین دید بلیط رو ازش گرفت خیلی ناراحت شد و شروع به اعتراض کرد که عمو بلیطم رو گرفت و گریه کرد