معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

عکسهای رفتن به باغ وحش

1394/2/27 21:11
318 بازدید
اشتراک گذاری

یک روز پنجشنبه تصمیم گرفتیم با دایی محمدرضا و اعظم خانوم بریم باغ وحش که هوا خراب شد و نرفتیم برای همین هفته بعدش معین اصرار کرد حالا که هوا خوبه بریم باغ وحش و ما هم رفتیم و حسابی خوش گذشت , اتفاقا دیوار مرگ هم داشت که رفتیم و دیدیم و واسه معین یه تجربه خیلی جدیدی بود , جای همه تون خالی بود

برای حیوونها کلی خوراکی آورده بودیم و معین خیلی خوشحال بود که بهشون غذا میده

وقتی شیرها غرش میکردن معین هم اداشون رو در میآورد

قربونت برم با اون ژست گرفتنت

اینم آقا معین کنار قفس پلنگ و ببر گرسنه

این آقا خرسه وسط قفسش نشسته بود که بابا رضا یک استخوون مرغ انداخت روی دستش اونم حسابی خوشحال شد و اونو خورد و اومد نزدیک ما و منتظر غذای بیشتر بود که یه تیکه دیگه افتاد بیرون قفس و اون نمیتونست برداره برای همین بداخلاق شد و بابا رضا هم بهش دوباره استخوون داد تا از خیر اون استخوونه بگذره

اینم قسمت آبزیان باغ وحش

اینم فرشته کوچولو کنار ماری که در حال پوست انداختن بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)