رفتن به پارک
با اینکه فصل زمستونه ولی اصلا بارون و برف نیومد تازه کلی هواهم خوب بود برای همین با معین تصمیم گرفتیم بریم پارک گلها توی دانشجو , حسابی خوش گذشت , جاتون خالی بود , تازه بابایی هم سرکار بود
اینم خلاقیت های فرشته کوچولو
اینم راننده بازی عزیز دل مامان, انشاا.. که شاسی بلند بخری واسه خودت , عزیز دلم
بعد از پارک رفتیم فروشگاه اتما و خوراکی خریدیم که همش آفتاب به چشمات می خورد و نمیزاشت که چشمت رو باز کنی , قربون اون چشمات بشم , الهی
آخرش هم واسه جوجه طلایی کتاب خریدم و بعدش رفتیم خونه تا ناهار درست کنیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی