سفر سه ساعته به گناباد
ديشب عروسيه آقا مهران، نوه عموي بابارضا بود . براي همين تصميم گرفتيم بريم گناباد، امين آقا اومدن دنبال ما و به اتفاق عمه و محمدجواد عازم گناباد شديم ، توي راه عزيز دلم خوابيد و نزديكاي گناباد بيدار شد ، يه جا نگه داشتن و آقايون لباسهاي مخصوص عروسي رو پوشيدن . بعدش كه رسيديم گناباد ، يه راست رفتيم تالار و حسابي خوش گذشت ، عروس و داماد هم حسابي قشنگ و زيبا شده بودن، بعدش رفتيم خونه عروس و داماد رو ديديم كه حسابي قشنگ و زيبا چيده شده بود.
آخرشب هم با عموحسين و مليحه خانوم و سامان عازم مشهد شديم ، توي راه هم چون همش با مليحه خانوم صحبت مي كرديم اصلا متوجه راه نشديم و خيلي زود رسيديم . چون ساعت دو شب رسيديم ، خيلي زود خوابيديم و صبح بيدار شديم و صبحانه خورديم و عموحسين و مليحه خانوم رفتن ولي هنوز معين كوچولو بيدار نشده بود براي همون نفهميد كه عموحسين اينا، شب رو خونه ما خوابيدن.