مسافرت کوتاه به گناباد
چهاردهم و پانزدهم خرداد تصمیم گرفتیم بریم گناباد هم کمکی به آقاجون و مامانی بکنیم و هم هوایی تازه کنیم , اتفاقا مسافرت خیلی خیلی خوبی بود و حسابی بهمون خوش گذشت روز شنبه هم وقتی اومدیم مشهد , استراحت کردیم و روز یکشنبه با انرژی رفتیم سرکار , عزیز دل مامان هم حسابی مرد شده و خودش روزها توی خونه می مونه خدا نگهدارت باشه عزیز دلم , باعث افتخاری ، دوستت دارم
این عکسارو توی راه رفتن به گناباد توی ماشین گرفتیم , الهی قربونتون برم که اینقدر ناز و پاکین , انشاا... همیشه همینطور باشین
فرشته کوچولوی من با خمیر بازی هاش کلی چیزهای قشنگ قشنگ درست کرد مثل فیل, رنگین کمان, حلزون و ....
عمو رضا یک طوطی قشنگ آورده بود که معین باهش بازی کنه اتفاقا حرف هم می زد خیلی ناز بود همش می گفت خوبی, خوبی , بوس بده , بوس بده , آخرش هم اسم معین رو یاد گرفت , توی حیاط بود وقتی معین میومد توی خونه شروع به جیغ و داد می کرد که معین بره پیشش
وقتی عمورضا داشتن دیوار درست می کردن معین هم دوست داشت کمکش کنه برای همین شروع به خونه سازی کرد منم دستیارش شدم و یه خونه قشنگ به همراه باغ درست کرد, خیلی از کارش خوشحال بود
وقتی آقاجون و مامانی اومدن مشهد , اولین سوالی که ازشون کرد این بود که خونه ی منو خراب کردین اونا هم گفتن نه , عزیز دلم حسابی خوشحال شد