معینمعین، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه سن داره

باران رحمت الهی زندگي ام البنین و رضا

ماجرای اسم فرشته کوچولو

از اولی که نی نی اومد توی دل من , ما هرچی اسم پسر به آقا معین گفتیم گفت : نه قشنگ نیست , حالا خودم فکر می کنم واسه اسم دختر هم کلی اسم بهش گفتیم مثلا یکتا و اسمای دیگه ولی از همون اول , سوزن معین روی اسم مریم گیر کرده بود و همش میگفت من مریم دوست دارم حتی توی اینترنت هم اسم مریم رو زده بود و با خوشحالی میگفت مامان , مریم یه اسم بین المللیه و همه جای دنیا هست خانم کیانی, همکار من ,  اسم نورا رو بهش پیشنهاد داد. عمه , اسم مونا رو بهش پیشنهاد داد. همکارهای دیگه من , بهش اسم سوین , ثمین و ... رو پیشنهاد دادن خلاصه هر کی از دوست و آشنا بهش هر چی اسم پیشنهاد میدادن قبول نمیکرد و عاشق اسم مریم شده بود , یه روز با ناراحتی گفت کی ...
6 ارديبهشت 1399

خاطرات کلاس چهارم

شاید بگم یکی از بهترین سالهای تحصیلی معین جوون , سال چهارم بود معلم عزیز و مهربونش خانم دهقان بود که حسابی سنگ تموم گذاشت و روی بچه ها هم از لحاظ اخلاق و هم از لحاظ تحصیل کار کرد , بچه ها براش غش میکردن و حسابی عاشقش بودن معین خیلی خانم دهقان رو دوست داشت و برای رفتن به مدرسه لحظه شماری میکرد با توجه به شرایطی که من در دوران بارداری داشتم و اصلا نمیتونستم به درسهای معین برسم , وجود خانم دهقان برام یه نعمت بزرگی بود آخه من همه 9 ماه رو حالت تهوع داشتم و همش حالم بهم میخورد و یکسره توی دستشویی یا کنار خیابون بودم که حالم بهم میخورد و اصلا نمیتونستم روی درس معین تمرکز کنم , وجود خانم دهقان باعث شده بود معین  فوق العاده مستقل بار ب...
21 اسفند 1397

اولین تکون های فرشته کوچولو

امروز یعنی دهم دی ماه 97 , معین عزیزم متوجه تکون فرشته کوچولو شد خیلی ذوق کرد خدا این لحظه رو نصیب تمام بچه هایی که منتظر نی نی هستن بکنه فداتون بشم که اینقدر پاکید و هیچی توی دلتون نیست انشاا... همیشه سالم و سلامت باشید و صدای خنده هاتون برسه به آسمون خدا
10 دی 1397

مشخص شدن جنسیت نی نی ناز

دوم دی ماه وقت سونوگرافی از کلینیک دکتر مرادی توی خیابون جم داشتیم , جالبیش اینه که واسه معین چون درگیر درس و کار بودم اصلا استرس نداشتم ولی واسه این فندوق از همون اولش استرس داشتم کلینیک حسابی شلوغ بود منم مشغول خوردن خوراکی شیرین تا نوبتم بشه با نام خدا وارد اتاق شدم و روی تخت دراز کشیدم , آقای دکتر همه چی نی نی رو چک کرد و گفت فکر میکنی فندوقچه چی باشه گفتم بنظرم دختر خندید و گفت : بله درست حدس زدی منم خداروشکر کردم گفتم آقای دکتر مشکلی نداره , گفت نه خداروشکر , همه چی اش خوبه , خیلی خیلی خوشحال شدم , خدایا یه کاری کن که همه نی نی ها سالم و سلامت بدنیا بیان و هیچ کس نا امید نشه خدایا خیلی دوستت دارم اومدم بیرون و با خوشح...
2 دی 1397

آزمایشات و غربالگری ها

وای خدایا همه چی با زمان معین فرق کرده همه چی سخت شده آزمایشات پشت آزمایشات خیلی بد شده , اینطوری به مادر و پدرها استرس زیادی وارد می کنن خلاصه توی این ایام هزار بار واسه آزمایش , سونوگرافی, غربالگری اول , دوم و ... رفتیم روزهای پر استرسی بود هم برای ما و هم برای معین جوون هر بار که میریم سونوگرافی یا آزمایش تا صدای قلبشو نشنوه آروم نمیشه همش نگرانه اتفاقی بیفته , خدا به همه کمک کنه  
25 آبان 1397

شنیدن اولین بار صدای قلب نی نی کوچولو

هشتم مهرماه با بابارضا و معین کوچولو رفتیم دکتر که برام سونوگرافی نوشت , معین خیلی ذوق داشت همش میخواست ببینه توی دل مامان چه خبره , خلاصه وقتی رفتیم توی اتاق , عزیز دلمم اومد وقتی آقای دکتر صدای قلب فرشته کوچولو رو گذاشت , قیافه معین دیدنی بود , آخه صدای قلبش خیلی خیلی تند میزد معین حسابی تعجب کرده بود , میگفت مامان مگه اون چیکار میکنه چرا اینقدر قلبش تند تند میزنه , چقدر فضوله , عجله داره من و بابارضا هم کلی خندیدیم
8 مهر 1397

اول مهر سال 97

خدايا شكرت      خدايا شكرت      خدايا شكرت     كه باز توفيق همراهي شدن با معين رو توي اول مهر بهم دادي طبق سنوات گذشته اول مهر رو مرخصي گرفتم تا كنار عزيز دلم باشه ، فرشته كوچولو از سه هفته قبل واسه رفتن به مدرسه لحظه شماري ميكرد و همش ميگفت كي مدرسه شروع ميشه ، واسه اول مهر هم گفت اگه نميتوني مرخصي بگيري اشكال نداره من بزرگ شدم ، خودم ميرم ، گفتم بله كه بزرگ شدي ولي من خودم خيلي دوست دارم كه باهت باشم با هم راهي مدرسه شديم و توي مدرسه بلافاصله از من جدا شد و پيش دوستاش رفت و با هم صف بستن و همش توي صف شيطنت مي كردن بعد از زير قرآن رد شدن و به كلاسهاشون رفتن ، منم به...
3 مهر 1397

محرم سال 97 و تعزيه خواني

عزيز دلم از چند روز مونده به محرم ، تمام واقعه تعزيه خواني رو اجرا مي كنه و براي خودش سرگرمه ، از بس كه ميخونه ، من و بابارضا صدامون دراومده و همش ميگيم بسه ديگه اينقدر نخوون ، ميگه دوست دارم ، ديگه نقشي نيست كه براي خودش اجرا نكنه ، حر ، حضرت علي اكبر ، حضرت عباس ، امام حسين . بعضي اوقاتم دست و پا شكسته حضرت قاسم رو اجرا مي كنه ، البته نقش شمر و ... هم با زبون بچگي اش براي خودش اجرا مي كنه كلا توي محرم علاوه بر فوتبال كه يكي از سرگرمي هاي ثابتشه ، تعزيه خواني هم اضافه مي شه واسه فوتبال كه اومده روي ديوار با گچ براي خودش دروازه كشيده و براي خودش تمرين ميكنه اين شوت رو ميخوام بالا سمت راست بزنم ، اين شوت رو ميخوام بالا سمت چپ بزنم و كلي...
1 مهر 1397

اومدن خبر خوب

بالاخره دعاهای معین برآورده شد و به آرزوش رسید از بس از خدا و امام رضا یه جایزه خاص خواست هرچی منو بابارضا میگفتیم چون هردومون میریم سرکار , نمیشه , قبول نمیکرد , میگفت اگه برام نی نی نیارید میرم پیش خدا و اونجا ازتون گله میکنم خلاصه روز 26 شهریور ساعت 20:36 دقیقه خدا خبر دادن این هدیه رو داد بله !! خدای بزرگ توی دل مامان معین یه هدیه ناز ناز گذاشته بود که نمی دونستیم دخمله یا پسر!!! خدا این هدیه رو فقط و فقط بخاطر دعاهای معین کوچولو برآورده کرده و به ما نگاه کرده خدایا شکرت که دعاهای بچه های پاک و بی ادعا رو برآورده میکنی راستش چون معین خیلی دعا میکرد , ما هم همون شب خبر اومدن نی نی توی دل مامان رو بهش گفتیم قیافه اش...
26 شهريور 1397