شروع مدرسه ها
فرشته كوچولوي مامان امسال كلاس سومي شده و حسابي بزرگ شده از يه ماه پيش لحظه شماري ميكرد كه مدرسه ها كي شروع ميشه، منم كه ميدونستم عزيز دلم صبر نداره ، دقيقا چهار روز قبل از شروع مدرسه ها براش كيف و لوازمش رو گرفتم . كتابهاش رو با هم جلد كرديم و همش دلش ميخواست زودتر شنبه بشه كه بره مدرسه. طبق سنوات هر سال ، اين روز رو مرخصي ميگيرم و با هم به مدرسه ميريم ، اتفاقا موقع صف بندي ، ماني هم پشت سر معين ايستاده بود و كلي با هم خوشحال بودن ، بعدش من به ماني گفتم كه اسمت توي كلاس ديگه اس، ماني هم گفت من دنبال معين ميگشتم گفتم هرجا كه معين باشه منم همونجام ، چرا من توي كلاس معين نيستم و ناراحت شد . بعدش گفت من كدوم كلاس برم ، منم صفش رو بهش نشون...